من ندیدم خوش تر از جادوی تو،
ای سکوت ای مادر فریادها
گم شدم در این هیاهو گم شدم،
تو کجایی تا بگیری داد من؟
گر سکوت خویش را میداشتم،
زندگی پر بود از فریاد من!
آه، بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست
مثل عکس رخ مهتاب که افتاد در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست
آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد
بال وقتی قفس پر زدن چلچه هاست
بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست
باز می پرسمت از مساله و دوری عشق
و سکوت تو جواب همه ی مساله هاست.
عشق اگر با تو بیاید به پرستاری من
شب هجران نکند قصد دل آزاری من
روزگاری که جنون رونق بازارم بود
تو نبودی که بیایی به خریداری من
برگ پاییزی ام و خسته دل از باد خزان
باغبان نیز نیامد پی دلداری من....
گفته بودی درد دل کن گــــــــــاه با هم صحبتی
کو رفیق راز داری؟ کــــــــــــــو دل پرطاقتی؟
شمع وقتی داستانم را شنید آتش گـــــــــرفت
شرح حالم را اگر نشنیده باشی راحتـــــــــــی
تا نسیم از شرح عشقم باخبر شد، مست شد
غنچهای در باغ پرپر شد ولی کــــــــو غیرتی؟
گریه میکردم که زاهد در قنوتم خیره مــــــــاند
دور باد از خرمن ایمان عــــــــــــــــــــاشق آفتی
روزهایم را یکایک دیدم و دیـــــــــــــــدن نداشت
کاش بر آیینه بنشیند غبار حســـــــــــــــــــرتی
بسکه دامان بهاران گل به گل پژمرده شــــــــد
باغبان دیگر به فروردین ندارد رغبتــــــــــــــی
من کجا و جرئت بوسیدن لبهای تـــــــــــــــــــو
آبرویم را خریدی عاقبت با تهمتـــــــــــــــــــــی.
گفته بودند که از دل برود یار چو از دیده برفت
سالها هست که از دیدهی من رفتی لیکن
دلم از مهر تو آکنده هنوز
دفتر عمر مرا
دست ایام ورقها زده است
زیر بار غم عشق قامتم خم شد و پشتم بشکست
در خیالم اما
همچنان روز نخست تویی آن قامت بالنده هنوز
در قمار غم عشق
دل من بردی و با دست تهی
منم آن عاشق بازنده هنوز
آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش
گر که گورم بشکافند عیان میبینند
زیر خاکستر جسمم باقیست
آتشی سرکش و سوزنده هنوز...
پشت پا خوردم ز هر کس که گفت یار منه
چون که دیدم شب و روز در پی آزار منه
هر کس دست محبتی بر گردنم حلقه کرد
عاقبت دیدم این محبت حلقه دار منه...
دیدنت آنچنان سخت نیست !
تو
تبلور آن لحظه ای هستی
که
خدا عشق را آفرید
کافیست چشم هایم را ببندم
و
به آن لحظه فکر کنم
آری
تو را باید این گونه تماشا کرد . . . !
كسانی كه شما را دوست دارند اگر هزار راه برای رفتن وجود داشته باشد
هرگز رهايتان نخواهند كرد
آن ها يك دليل برای ماندن خواهند يافت !
این خط این نشان
دلت برای هیچ کس به اندازه من تنگ نخواهد شد.
برای نگاه کردنم
برای بوسیدنم
برای خندیدنم
دلت برای همه ی اینها تنگ خواهد شد
حالا ببین...
میگن :
روز محشر
با هر کس که دوستش داشتید محشور میشید
یعنی من با تو ...؟؟؟
چه محشری شود
محشر من ...!!!
من با تو محشور میشوم
وعده هایمان که یادت هست ؟
زیر سایه بزرگ درخت سیب
هستم
هستی
هست
...
مـــــــن
تـــــــــو
خــــــدا
بوسه هایت را کش بده...من
میمیرم که این لحظه ها را
زندگی کنم.
به خاطر تو هر ستمی در اين دنيا را تحمل می کنم
و غم و دلتنگی را از ياد می برم
به خاطر تو دل خوشی هايم را يکی يکی قاب می گيرم
برای اينکه ببينی بر طاقچه دلم می گذارم
به خاطر تو همه چيز حتی گذشته را فراموش کرده
دلم را از وجود تو لبريز می کنم و لحظه هايم را به تو هديه می دهم
به خاطر تو دوست داشتن را ياد گرفته
هر ثانيه در نگاهت " دوستت دارم " را نجوا می کنم
به خاطر تو عاشق می شوم
از آن تو شده و در روزهای زندگی دوباره تکرار می شوم
به خاطر تو گريه کردن را از ياد برده
و خنده را برای هميشه صحنه چشمانت می کنم
تنها به خاطر تو
از غصه هايم می گذرم
من که کسی را ندارم ، به تو دل می بندم و تا ابد کنارت می مانم...
چه دوستم داشته باشی چه از من متنفر باشی بهم لطف میکنی :
چون اگه دوستم داشته باشی تو قلبت جا دارم
و اگه ازم متنفر باشی تو ذهنت جا دارم...
دیگه انتظاری از هیچکی تو دنیا ندارم
خودمم شاید یه روز خودم رو تنها بذارم
من ندانستم از اول كه تو بي مهرو وفايي
عهد نابستن از آن به كه ببندي و نپايي
هر رهگذری محرم اسرار نگردد / صحرای نمکزار چمن زار نگردد
هر جا که رسیدی طرح رفاقت مکش ای دوست / هر بی سر و پا یار وفادار نگردد . . .
رفیق بی وفا را کمتر از دشمن نمیبینم / سرم قربان آن دشمن که بوئی از وفا دارد . . .
با دل عاشق بد نکن ای آدم نامهربون / سنگدل و بی وفا نشو ، یه دل داری اینم نشون . .
قلبم گرفت عزیزم از بس که بی وفایی
تنگ غروب گم شد الماس آشنایی
خواستی ردم کنی تو یک جوری که نفهمم
یک لحظه باورم شد که من چقدر نفهمم
بی وفایی کن وفایت می کنند ، با وفا باشی خیانت می کنند
مهربانی گرچه آیینه ی خوشیست ، مهربان باشی رهایت می کنند . . .
نفرین به توی نامرد که با زیباترین نقاب به چهره رفیق درآمدی
نفرین بر آن مرامی که اینگونه به اعتمادم خیانت کرد
دار بزن ... خاطرات کسی که تـو را دور زده
حالم خوب است ...امّا گذشته ام درد میکند . . .
به نامردی نامردان قسم جانا که نامردی
که نامردان خجل گشتند از بس که تو نامردی . . .
تعداد صفحات : 2